نویسنده: جاوید

  • دشتی / محمدرضا شجریان و جلیل شهناز

    بالابلندِ عِشْوِه‌گرِ نقش‌بازِ من

    کوتاه کرد قصّهٔ زُهْدِ درازِ من

    دیدی دلا که آخرِ پیری و زُهْد و عِلْم

    با من چه کَرْد دیدهٔ معشوقه‌بازِ من؟

    می‌ترسم از خرابیِ ایمان که می‌بَرَد

    مِحْرابِ ابرویِ تو، حُضورِ نمازِ من

    گفتم به دَلْقِ زَرْق بپوشم نشانِ عشق

    غَمّاز بود اَشْک و عَیان کرد رازِ من

    مست است یار و یادِ حریفان نمی‌کُنَد

    ذکرش به خیر‌، ساقیِ مِسْکین‌نوازِ من

    یا رب کی آن صبا بِوَزَد کز نسیمِ آن

    گَرْدَد شمامهٔ کَرَمَش، کارسازِ من؟

    نقشی بر آب می‌زنم از گریه، حالیا

    تا کی شود قرینِ حقیقت، مجازِ من

    بر خود، چو شمع، خنده‌زنان، گریه می‌کنم

    تا با تو سنگ‌دل چه کُنَد سوز و سازِ من؟

    زاهد؛ چو از نمازِ تو کاری نمی‌رود

    هم مستیِ شبانه و راز و نیازِ من

    «حافظ»، زِ گریه سوخت بگو حالش ای صبا

    با شاهِ دوست‌پرورِ دشمن‌گُدازِ من

  • خودش میبردت هر جا دلت خواست به هر جا برد بدون ساحل همونجاست

    کسی آمد که حرف عشقو با ما زد
    دل ترسوی ما هم دل به دریا زد
    به یک دریای طوفانی دل ما رفته مهمانی
    چه دوره ساحلش از دور پیدا نیست
    یه عمری راهه و در قدرت ما نیست
    باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد
    خودش میبردت هر جا دلت خواست
    به هر جا برد بدون ساحل همونجاست
    به امیدی که ساحل داره این دریا
    به امیدی که آروم میشه تا فردا
    به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره
    به عشقی که نمیبینی شباشو بی ستاره
    دل ما رفته مهمانی به یک دریای طوفانی
    باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد
    خودش میبردت هر جا دلت خواست
    به هر جا برد بدون ساحل همونجاست

  • بوی گندم مال من هرچی که دارم مال تو

    بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
    یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
    بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
    یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو

    اهل طاعونی این قبیله مشرقی ام
    تویی این مسافر شیشه ای شهر فرنگ
    پوستم از جنس شبه، پوست تو از مخمل سرخ
    رختم از تاوله، تنپوش تو از پوست پلنگ

    بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
    یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
    بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
    یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو

    تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش
    من به فکر یه اتاق اندازه تو واسه خواب
    تن من خاک منه، ساقه گندم تن تو
    تن ما تشنه ترین تشنه یک قطره آب

    بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
    یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
    بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
    یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو

    شهر تو شهر فرنگ، آدماش ترمه قبا
    شهر من شهر دعا، همه گنبداش طلا
    تن تو مثل تبر، تن من ریشه سخت
    تپش عکس یه قلب مونده اما رو درخت

    بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
    یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
    بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
    یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
    نباید مرثیه گو باشم واسه خاک تنم
    تو آخه مسافری، خون رگ اینجا منم
    تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه
    حالا با هرکی که هست، هرکی که نیست داد میزنم

    بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال من
    یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال من
    بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال من
    یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال من

  • دیری است که از خانه خرابان جهانم بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست

    داریوش اقبالی

    برای گفتن من،

    شعر هم به گِل مانده
    نمانده عمری و صدها سخن به دل مانده صدا…
    صدا که مرهم فریاد بود زخم مرا
    به پیش درد عظیم دلم خجل مانده
    از دست عزیزان چه بگویم؟ گله ای نیست
    گر هم گله ای هست، دگر حوصله ای نیست
    سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
    هر لحظه…
    هر لحظه جز این دسته مرا مشغله ای نیست
    از دست عزیزان چه بگویم؟ گله ای نیست
    گله ای نیست
    گر هم گله ای هست، دگر حوصله ای نیست
    حوصله ای نیست
    حوصله ای نیست
    سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
    هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست
    دیری است که از خانه خرابان جهانم
    بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست
    چلچله ای نیست
    در حسرت دیدار تو آواره ترینم
    هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست
    فاصله ای نیست
    روبروی تو کیم من ؟ یه اسیر سرسپرده
    چهره ی تکیده ای که تو غبار آینه مرده
    من برای تو چی هستم ؟ کوه تنهای تحمل
    بین ما پل عذابه ، منه خسته پایه ي پل
    ای که نزدیکی مث من ، به من اما خیلی دوری
    خوب نگام کن تا ببینی چهره ی درد و صبوری
    کاشکی میشد تا بدونی من برای تو چی هستم
    از تو بیش از همه دنیا ، از خودم بیش از تو خستم
    ببین که خستم ، غروره سنگم اما شکستم
    کاشکی از عصای دستم یا که از پشت شکستم
    تو بخونی تا بدونی از خودم بیش از تو خستم
    ببین که خستم ، تنها غروره عصای دستم
    ز عذاب با تو بودن در سکوت خود خرابم
    نه صبورم و نه عاشق ، من تجسم عذابم
    تو سراپا بی خیالی ، من همه تحملِ درد
    تو نفهمیدی چه دردی زانوی خستمو تا کرد
    زیر بار با تو بودن ، یه ستون نیمه جونم
    اینکه اسمش زندگی نیست ، جون به لبهام میرسونم
    هیچی جز شعر شکستن قصه ي فردای من نیست
    این ترانه ي زواله ، این صدا ، صدای من نیست
    ببین که خستم تنها غروره ، عصای دستم
    کاشکی میشد تا بدونی من برای تو چی هستم
    از تو بیش از همه دنیا ، از خودم بیش از تو خستم
    ببین که خستم ، غروره سنگم اما شکستم
    از عذاب با تو بودن یه ستون نیمه جونم
    اینکه اسمش زندگی نیست ، جون به لبهام میرسونم
    تو سراپا بی خیالی ، من همه تحملِ درد
    تو نفهمیدی چه دردی زانوی خستمو تا کرد

  • اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم

    داریوش اقبالی

    از عذاب جاده خسته نرسیده و رسیده
    آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده
    غم سرگردونی هام رو با تو صادقانه گفتم
    اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم

    من سرگردون ساده، تو رو صادق می دونستم
    این برام شکسته اما، تو رو عاشق می دونستم

    تو تموم طول جاده، که افق برابرم بود
    شوق تو راه توشه من، اسم تو همسفرم بود

    من دل شیشه ای هرجا هر شکستن که شکستم
    زیر کوهبار غصه هر نشستن که نشستم
    عشق تو از خاطرم برد که نهیفم و پیاده
    تو رو فریاد زدم و باز خون شدم تو رگ جاده

    من سرگردون ساده، تو رو صادق می دونستم
    این برام شکسته اما، تو رو عاشق می دونستم
    من سرگردون ساده، تو رو صادق می دونستم
    این برام شکسته اما، تو رو عاشق می دونستم

    نیزه نمباد شرجی وسط دشت تابستون
    تازیانه های رگبار توی چله زمستون
    نتونستن، نتونستن کینه من رو بگیرن
    از من خسته خسته شوق رفتن رو بگیرن
    حالا که رسیدم اینجا پر قصه برا گفتن
    پر نیاز تو برای آه کشیدن و شنفتن
    تو رو با خودم غریبه از غمم جدا می بینم
    خودمو پر از ترانه تو رو بی صدا می بینم

    اون همیشه با محبت، برای من دیگه نیستی
    نگو صادقی به عشقت، آخه چشم هات می گه نیستی

    من سرگردون ساده، تو رو صادق می دونستم
    این برام شکسته اما، تو رو عاشق می دونستم
    من سرگردون ساده، تو رو صادق می دونستم
    این برام شکسته اما، تو رو عاشق می دونستم
    من سرگردون ساده، تو رو صادق می دونستم