لالا لا لا گله زیره
بابا دستهاش به زنجیر
می گه هرگز نگو دیر
که هروز روزه تقدیره
لالا لا لا گله گندم چی اومد برسر مردم
میونه اتیش افتادیم شدیم از بین دنیا گم
لا لا لا لا بد اوردیم
به نامه زندگی مردیم
خیانت شکله یاری شد
ز یاران پشته پا خوردیم
لا لا لا لا گله لاله
حریمه عشق پا ماله
سیاهی رنگه هرسفره
سره هفسینه هرساله
لالا لا لا گله زیره
بابا دستهاش به زنجیره
می گه هرگز نگو دیر
که هروز روزه تقدیره
به نام عشق و ازادی غم این خلق میخوردن
ولی باد است خوده مارا بقربانگاه میبردند
کجا رفت ان همه دلسوز در این هنگامه ماتم
که رفتند و رها کردند من و ما را به حال هم
لا لا لا لا گله مریم شکسته حرمته ادم
شدیم اواره ی عالم چرا تشنه به خون هم
لالا لا لا گله زیر
بابات دستهاش به زنجیره
می گه هرگز نگو دیره
که هر روز روزه تقدیره
رهایی ریشه ی ما بود
همه اندیشه ی ما بود
ولی دران رویه سکه تبر بر ریشه ی ما بود
گل و گلدون و گلخونه شده امروز یه ویرونه
سره فواره ها خون ببین مردن چه اسونه
لا لا لا لا گله لاله
حریمه عشق پا ماله
سیاهی رنگه هرسفره
سره هفسینه هرساله
لالا لا لا گله زیره
بابا دستهاش به زنجبره
می گه هرگز نگو دیر
که هر روز روزه تقدیره
لالا لا لا گله زیره
بابا دستهاش به زنجیره
می گه هرگز نگو دیر
که هر روز روزه تقدیره
لالا لا لا گله زیره
بابا دستهاش به زنجیره
می گه هرگز نگو دیر
که هر روز روزه تقدیره
نویسنده: جاوید
-
لا لا لا لا گله لاله حریمه عشق پا ماله
داریوش اقبالی -
سقوط من در خودمه سقوط ما مثل منه
داریوش اقبالی وقتی که گل در نمیاد
سواری اینور نمیاد
کوه و بیابون چی چیه
وقتی که بارون نمیاد
ابر زمستون نمیاد
این همه ناودون چی چیه
حالا تو دست بی صدا
دشنه ی ما شعر و غزل
قصه ی مرگ عاطفه
خوابای خوب بغل بغل
انگار با هم غریبه ایم
خوبیه ما دشمنیه
کاش من و تو می فهمیدیم
اومدنی رفتنیه
اومدنی رفتنیه
تقصیر این قصه ها بود
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود
سپیده امروز با ما بود
کسی حرف منو انگار نمی فهمه
مرده زنده, خواب و بیدار نمی فهمه
کسی تنهاییمو از من نمی دزده
درده ما رو در و دیوار نمی فهمه
واسه ی تنهاییه خودم دلم می سوزه
قلب امروزیه من خالی تر از دیروزه
سقوط من در خودمه
سقوط ما مثل منه
مرگ روزای بچگی
از روز به شب رسیدنه
دشمنیا مصیبته
سقوط ما مصیبته
مرگ صدا مصیبته
مصیبته حقیقته
حقیقته حقیقته
تقصیر این قصه ها بو
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود -
وطن پرنده پر در خون
داریوش اقبالی وطن پرنده پر در خون
وطن شکفته گل در خون
وطن فلات شهید و شب
وطن پا تا به سر خون
وطن ترانه زندانی
وطن قصیده ویرانیستاره ها اعدامیان ظلمت
به خاک اگر چه می ریزند
سحر دوباره بر می خیزند
بخوان که دوباره بخواند
این عشیره زندانی
گل سرود شکستن رابگو که به خون بسراید
این قبیله قربانی
حرف آخر رستن رابا دژخیمان اگر شکنجه
اگر بند است و شلاق و خنجر
اگر مسلسل و انگشتر
با ما تبار فدایی
با ما غرور رهایی
به نام آهن و گندم
اینک ترانه آزادی
اینک سرودن مردمامروز ما امروز فریاد
فردای ما روز بزرگ میعاد
بگو که دوباره می خوانم
با تمامی یارانم
گل سرود شکستن رابگو، بگو که به خون می سرایم
دوباره با دل و جانم
حرف آخر رستن را
بگو به ایران
بگو به ایران